شهدا سال 63 -زندگینامه شهید عبدالحسین زارعی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
آنانکه ره عشق گزیدند همــــــه در کوی شهادت آرمیدند همه سال ۱۳۳۶ در خانوادهای متدین و مذهبی، کودکی چشم به جهان گشود که به عشق سالار شهیدان، او را عبدالحسین نامیدند، به این امید که روزی ادامهدهنده راه آن امام همام باشد. به دلیل مشکلات اقتصادی از کسب دانش و تحصیل بازماند و برای تأمین روزی حلال برای خانواده خود به کار پرداخت. با انتخاب راه و مسیر انقلاب اسلامی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
آنانکه ره عشق گزیدند همــــــه در کوی شهادت آرمیدند همه سال ۱۳۳۶ در خانوادهای متدین و مذهبی، کودکی چشم به جهان گشود که به عشق سالار شهیدان، او را عبدالحسین نامیدند، به این امید که روزی ادامهدهنده راه آن امام همام باشد. به دلیل مشکلات اقتصادی از کسب دانش و تحصیل بازماند و برای تأمین روزی حلال برای خانواده خود به کار پرداخت. با انتخاب راه و مسیر انقلاب اسلامی...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید سید امید سیدموسوی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد سيد اميد سيدموسوي »
ای از قافله ماندگان! بیائید همسفر باد صباد شویم و همپای او به دیار شهیدان سفر کنیم. یک بار دیگر به تماشای شقایقهای پرپر گلستان ایران زمین بنشینیم و لابه لای گلبرگهای آنها، سرگذشتشان را مرور کنیم. به سراغ لاله در خون تپیده، سید امید سیدموسوی برویم که گل وجودش 10/11/1346 در روستای برجمقامِ بوشهر، میان خانوادهای مسلمان و متدین شکوفا شد. پدر و مادر او از خطه شهیدپرور نیریز بودند و بنا به موقعیت شغلی پدر ـ...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد سيد اميد سيدموسوي »
ای از قافله ماندگان! بیائید همسفر باد صباد شویم و همپای او به دیار شهیدان سفر کنیم. یک بار دیگر به تماشای شقایقهای پرپر گلستان ایران زمین بنشینیم و لابه لای گلبرگهای آنها، سرگذشتشان را مرور کنیم. به سراغ لاله در خون تپیده، سید امید سیدموسوی برویم که گل وجودش 10/11/1346 در روستای برجمقامِ بوشهر، میان خانوادهای مسلمان و متدین شکوفا شد. پدر و مادر او از خطه شهیدپرور نیریز بودند و بنا به موقعیت شغلی پدر ـ...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید شاه میرزا چوپانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
هنگامیکه بادهای پاییزی برای جشن برگریزان، بر شاخسار درختان میوزیدند، در روستای خواجه جمالی از توابع آباده طشک، در میان خانوادهای مذهبی و کشاورز، کودکی نو رسیده متولد شد که بهار زندگی را با خود به همراه آورد. ۱۳۴۲/۷/۱ در جمع خانواده جای گرفت و نام او را شاهمیرزا نهادند. مهربانی و همت در کار را از دوران کودکی سرلوحه زندگی خود قرار داده و به علت بازماندن از تحصیل، همیشه بهعنوان بازویی توانمند در کنار پدر برای...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
هنگامیکه بادهای پاییزی برای جشن برگریزان، بر شاخسار درختان میوزیدند، در روستای خواجه جمالی از توابع آباده طشک، در میان خانوادهای مذهبی و کشاورز، کودکی نو رسیده متولد شد که بهار زندگی را با خود به همراه آورد. ۱۳۴۲/۷/۱ در جمع خانواده جای گرفت و نام او را شاهمیرزا نهادند. مهربانی و همت در کار را از دوران کودکی سرلوحه زندگی خود قرار داده و به علت بازماندن از تحصیل، همیشه بهعنوان بازویی توانمند در کنار پدر برای...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید مسعود شاهسونی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
شهیدان، در طلب عشق، بستر عافیت را رها کرده و عرصه حماسه و شهادت را برگزیده بودند. معشوق نیز در انتظار آنان، در وادی «اعلی علیین» خوان خود را گسترده و ملائک آستان را به استقبالشان گسیل کرده بود. یکی از عاشقان این معرکه، مسعود شاهسونی است که روز دهم خردادماه ۱۳۴۴، دریکی از خانوادههای زحمتکش و مذهبی روستای حاجیآباد نیریز پا به عرصه هستی نهاد. چهره لبریز از سعادت و خوشبختی او خانواده را بر آن داشت...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
شهیدان، در طلب عشق، بستر عافیت را رها کرده و عرصه حماسه و شهادت را برگزیده بودند. معشوق نیز در انتظار آنان، در وادی «اعلی علیین» خوان خود را گسترده و ملائک آستان را به استقبالشان گسیل کرده بود. یکی از عاشقان این معرکه، مسعود شاهسونی است که روز دهم خردادماه ۱۳۴۴، دریکی از خانوادههای زحمتکش و مذهبی روستای حاجیآباد نیریز پا به عرصه هستی نهاد. چهره لبریز از سعادت و خوشبختی او خانواده را بر آن داشت...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید حمید شعبانپور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
رمز بقا را در شهادت میدانست و عاشقی را از پروانه آموخته بود. اینگونه بود که در طواف شمع، بالهای خود را سوخته و خاکستر میپسندید. حمید شعبانپور، ۱۳۴۱/۱۰/۱۴ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای ساده و مذهبی با تولد خود شور و شادی را به ارمغان آورد. در دامن مادر آرام گرفت و با قطرات پاک شیر وی عشق به خاندان نبوت (ص) در روح و جانش شعله کشید. آنگاه همراه پدر در مساجد و مجالس دینی رفت...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
رمز بقا را در شهادت میدانست و عاشقی را از پروانه آموخته بود. اینگونه بود که در طواف شمع، بالهای خود را سوخته و خاکستر میپسندید. حمید شعبانپور، ۱۳۴۱/۱۰/۱۴ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای ساده و مذهبی با تولد خود شور و شادی را به ارمغان آورد. در دامن مادر آرام گرفت و با قطرات پاک شیر وی عشق به خاندان نبوت (ص) در روح و جانش شعله کشید. آنگاه همراه پدر در مساجد و مجالس دینی رفت...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید احمد رضایی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد احمد رضايي »
بسم الله الرحمن الرحیم به نام الله پاسدار حرمت خون شهدا، با عرض سلام خدمت حضرت ولیعصر(عج) و نایب بر حقش، حضرت امام خمینی. با سلام خدمت همه مردم بزرگوار ایران اسلامی و با آرزوی پیروزی رزمندگان در جبهههای [نبرد] حق علیه باطل. اینجانب احمد رضائی، فرزند حسنعلی، برای اهداف مقدس خویش راهی جبههها میشوم که شاید به ندای امام عزیزمان، این حسین زمان لبیک گفته باشم و دین خود را به اسلام، امام عزیز و امت سلحشور و شهیدپرور...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد احمد رضايي »
بسم الله الرحمن الرحیم به نام الله پاسدار حرمت خون شهدا، با عرض سلام خدمت حضرت ولیعصر(عج) و نایب بر حقش، حضرت امام خمینی. با سلام خدمت همه مردم بزرگوار ایران اسلامی و با آرزوی پیروزی رزمندگان در جبهههای [نبرد] حق علیه باطل. اینجانب احمد رضائی، فرزند حسنعلی، برای اهداف مقدس خویش راهی جبههها میشوم که شاید به ندای امام عزیزمان، این حسین زمان لبیک گفته باشم و دین خود را به اسلام، امام عزیز و امت سلحشور و شهیدپرور...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید حیدر بیاتی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد حيدر بياتي »
بسم الله الرحمن الرحیم با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و با سلام بر تمامی شهدای اسلام، از صدر اسلام تا کربلای حسینی و از کربلای حسینی تا کربلای ایران. اینجانب حیدر بیات، با دلی آکنده از عشق به الله و جهت یاری رساندن به رزمندگان پر توان اسلام، آگاهانه قدم در این راه سراسر حماسه گذاشته و میروم تا انشاءالله جبهههای ایران را گورستان بعثیهای متجاوز نمایم. از مردم حزبالله میخواهم همانگونه که تا به حال رزمندگان...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد حيدر بياتي »
بسم الله الرحمن الرحیم با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و با سلام بر تمامی شهدای اسلام، از صدر اسلام تا کربلای حسینی و از کربلای حسینی تا کربلای ایران. اینجانب حیدر بیات، با دلی آکنده از عشق به الله و جهت یاری رساندن به رزمندگان پر توان اسلام، آگاهانه قدم در این راه سراسر حماسه گذاشته و میروم تا انشاءالله جبهههای ایران را گورستان بعثیهای متجاوز نمایم. از مردم حزبالله میخواهم همانگونه که تا به حال رزمندگان...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید حسین استاد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
در اولین روز از فروردین سال ۱۳۴۶ صدای گریه حسین با آواز چلچلههای بهاری درآمیخت و فضای خانه کشاورزی زحمتکش و متدین در روستای قطرویه از توابع نیریز را طراوتی بهاری بخشید. عشق به حسین (ع) پدر زحمتکش را بر آن داشت تا نام نورسیده را «حسین» بنامد و او را قربانی راه خدا بهحساب آورد. پدر برای پرورش جسمی و تربیت وی با جدیت تلاش میکرد و با عرق جبین معاش زندگی را تأمین و در آسایش...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
در اولین روز از فروردین سال ۱۳۴۶ صدای گریه حسین با آواز چلچلههای بهاری درآمیخت و فضای خانه کشاورزی زحمتکش و متدین در روستای قطرویه از توابع نیریز را طراوتی بهاری بخشید. عشق به حسین (ع) پدر زحمتکش را بر آن داشت تا نام نورسیده را «حسین» بنامد و او را قربانی راه خدا بهحساب آورد. پدر برای پرورش جسمی و تربیت وی با جدیت تلاش میکرد و با عرق جبین معاش زندگی را تأمین و در آسایش...
خاطره ای از شهید فیروزی
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای الله مراد مقصودی خاطرهای از شهید خاکباز فیروزی از رزمندگان عزیز روستای خواجه جمالی نقل میکند: ایشان نیروی بسیار زرنگ و خوبی بود، موقعی بلند شد تا با آرپیجی به تانک دشمن حمله کند، تیر به بازویش خورد و مجروح شد، من به سراغش رفتم، دیدم به گونیهای سنگر تکیه داده و دارد گریه میکند. با او شوخی کردم، گفتم: عجب رزمندهای، حالا آمدهای بجنگی؟! تو که با یک تیر داری گریه می کنی، پس چطور میخواهی از...
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای الله مراد مقصودی خاطرهای از شهید خاکباز فیروزی از رزمندگان عزیز روستای خواجه جمالی نقل میکند: ایشان نیروی بسیار زرنگ و خوبی بود، موقعی بلند شد تا با آرپیجی به تانک دشمن حمله کند، تیر به بازویش خورد و مجروح شد، من به سراغش رفتم، دیدم به گونیهای سنگر تکیه داده و دارد گریه میکند. با او شوخی کردم، گفتم: عجب رزمندهای، حالا آمدهای بجنگی؟! تو که با یک تیر داری گریه می کنی، پس چطور میخواهی از...
شهدا سال ۶۷ -وصیتنامه شهید رسول حفار
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيدرسول حفار »
بسم الله الرحمن الرحیم ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احباء عندربهم یرزقون. مپندارید آنان که در راه خدا کشته میشوند، مردهاند؛ بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگار خود روزی میخورند. با درود و سلام به محمد و آل محمد (ص) که خط سرخ شهادت را ترسیم نمودند. با سلام و درود به آقا امام زمان (عج) و نائب برحقش، امام خمینی. با سلام و درود بر شهیدان و تمام رزمندگان؛ وصیتنامه خود را شروع میکنم. البته مادر، خواهر...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيدرسول حفار »
بسم الله الرحمن الرحیم ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احباء عندربهم یرزقون. مپندارید آنان که در راه خدا کشته میشوند، مردهاند؛ بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگار خود روزی میخورند. با درود و سلام به محمد و آل محمد (ص) که خط سرخ شهادت را ترسیم نمودند. با سلام و درود به آقا امام زمان (عج) و نائب برحقش، امام خمینی. با سلام و درود بر شهیدان و تمام رزمندگان؛ وصیتنامه خود را شروع میکنم. البته مادر، خواهر...
قبلي 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35
36
37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 بعدي